پلک ميزني، جهانم زير رو ميشود
موهايت را باز ميکني، طوفان ميشود
ميخندي، بهار ميآيد
ديوانه منم که خانهام را
روي گُسلِ خطرناکِ تَنِ تو ساختهام
مگر نمي شود زير چتر نگاه کسي
خانه اي ساخت ، عاشق شد ؟
ببين ميان اين همه معجزه
چقدر شعر مي شوم با تو
وقتي تو را مي بوسم
بگذار دنيا را آب بردارد
من در ميانِ آرامشِ آغوشِ تو
در هر طوفاني به ساحل مي رسم
من از تمام صبح هايم
فقط هماني را به ياد دارم
که تو در آغوش من لبخند ميزدي
وگرنه باقي طلوعها همگي شب اند
نميتوانم قول بدهم
کـه تـو تنها دختري هستي
کـه در زندگيام عاشقاش خواهم بود
چون چند سال ديگر
يک دختر ديگر بـه زندگيام وارد خواهد شد
کـه تـو را مادر صدا مي زند
وقتي با تـو هستم
بـه چيز ديگري نياز ندارم
مـن فقط با تـو احساس کامل بودن ميکنم
تـو را دوست دارم
جوري کـه هيچکس ديگر را
هرگز دوست نداشتهام
مطمئنم کـه بعد ها هم
کسي رابه اندازهي تـو
دوست نخواهم داشت
والدين مـن هميشه بـه مـن مي گويند
کـه نبايد هرگز از روياهايم دست بکشم
پس، دختر، بهتر اسـت بداني
کـه مـن هرگز از تـو دست نخواهم کشيد
سلطان احساس اومد بعد از مدت حدودا دو ماه که با دست پر و خيلي هم خوب اومد و يک موزيک خيلي توپ که وقعا ارزش چند بار شنيدن رو کامل داره ترانه سرا شاعر علي قربان پناه موزيک منجر رضا موسوي و در اخر تنظيم حميد احدي
آهنگ جديد و متفاوت شرمنده از مجيد خراطها به صورت مستقيم و با پخش انلاين در اي وان موزيک
اين جمله رو ديگه نگو
که دل تورو زدم
فکرشو کي ميکرد اصلا
که بري يک درصدم
هرکي که پشتت حرفي زد پشت تو در اومدم
سپردي که سمتت نيام مگه دشمنت شدم تو عاشقم بودي ولي بوده تقصير خودم
خيلي پيگيرت شدم
شبيه يه مرده روي تخت صد سال نوري نه ميخوابم نه بيدارم
شرمنده اگه عکساتو هنوز دارم روي شونم عطر موهاتو هنوز دارم
شبيه يه مرده روي تخت صد سال نوري نه ميخوابم نه بيدارم
لعنت به اون روزي که ما راهمون خوردش به هم هر بار ميبينم عکستو خيلي ميريزم به هم
تو باعثش بودي اگه الان داغون و لهم
تا که فراموشت کنم چند شب هيچ عکسي نذار اگه که دلتنگت شدم زنگ زدم هم بر ندار
بچه بازي در نيار
شرمنده اگه عکساتو هنوز دارم روي شونم عطر موهاتو هنوز دارم
شبيه يه مرده روي تخت صد سال نوري نه ميخوابم نه بيدارم
شرمنده اگه عکساتو هنوز دارم روي شونم عطر موهاتو هنوز دارم
شبيه يه مرده روي تخت صد سال نوري نه ميخوابم نه بيدارم
بگذار مردم بگويند کفر ميگويد گفتم مردم ؟ اصلا من را چه به مردم! من را همان خدا که چشمانِ تو را آفريد تا من ديوانه ات شوم کافيست ! همه ي چيز زيرِ سرِ همين خداست که تو را بي هيچ دليلي آنقــــدر برايِ دلِ من عزيز کرده که حتي به وقتِ دلگيري دلتنگت باشم. همين خدايي که ميداند تو گذرت هم به اين حوالي نميخورد؛ اما باز کلمات را وادار به نوشتن براي تو ميکند… من ؛ جاي تمام کساني که کنارت هستند، جاي تمام کساني که تو را ميبينند، جاي تمام کساني که در قابِ چشمانت جا دارند،جاي تمام کساني که تو هر روز از حواليِ شان گذر ميکني؛ دلم برايت تنگ شده…
مي خواستم بگويم
چـه اندازه دوستت دارم
اما براي بيانش
واژههاي مناسبي پيدا نمي کنم
مرد از زن خيلي تنها تره!
مرد نميتونه به ناخوناش لاک بزنه و از ته دلش
از خودش خوشش بياد!
مرد موهاش بلند نيست توي بي کسي کوتاش کنه
و اينجوري لج کنه با همه ي ي دنيا!
مرد نميتونه وقتي دلش گرفت زنگ بزنه دوستش گريه کنه خالي شه!
مرد درداشو اشک نه،يه اخم خشن ميکنه ميچسبونه به پيشونيش!
يه وقتايي،يه جاهايي،به يه کسايي بايد گفت،
ميم…….مثل مرد
درباره این سایت